- آيا آرايش جنگي گرفتهايم؟
،
اگرچه همگان معتقدند اين آرايش فقط در عرصه جنگ نظامي نيست و همه عرصههاي ديگر را در بر گرفته است، اما در ايران آمادگي صرفاً آرايش نظامي است و گويي در آستانه جنگ نامتقارن هستيم. آرايش دشمن بر اقتصاد و روان متمرکز است و هدف آن نيز بيثباتسازي سياسي – امنيتي از طريق توليد نيتي است.
ملت ايران تا امروز فشارها را تحمل کرده و خود را نشان داده است، اما طولاني شدن جنگ غيرنظامي گوشزد ميکند که آمادگي مردم جهت ايستادگي رافع مسئوليت و تلاش اجزاي حاکميت براي کاهش آلام آنان و پاسخگويي به دشمن نيست. آيا ميتوان آرايشي را در صحنه کشور ديد و به آن در جنگ همهجانبه اميدوار بود؟ بدون ترديد تأثير جنگ اقتصادي – رواني در ملت زمينهساز جرئت جنگ نظامي دشمن خواهد بود. روزي که دشمن احساس کند که به هدف خود مبني بر فاصله مردم – حاکميت دست يازيده است در تند کردن حرکت خود درنگ نخواهد کرد. براي ايستادن در مقابل آرايش جنگي دشمن شرط اول پذيرش اين نکته است که جنگ غيرنظامي را باور کنيم. شرط دوم اين است که ميدان، روش و ابزار مبارزه را بشناسيم و متناسب با آن به ميدان بياييم. ميدان جنگ دشمن مردم ايران هستند و روش آن تنگناي اقتصادي و ابزار آن نيز رسانههاي غرب جهت ادراکسازي و تقويت باور ايرانيان به توان دشمن است تا محاسبات ما بر هم بريزد و خود از ترس باران به زير ناودان فرار کنيم. شرط سوم شناخت اولويتهاي اين جنگ است: مستضعفين اولين تلفات اين جنگ هستند. اين دسته همانهايي هستند که کوله بار مبارزه را در 40 سال گذشته به دوش کشيدهاند و عجيب است که دولت ما براي حدود 25 قلم کالاي اساسي آنان چتر حمايتي ايجاد نميکند.
دولت بايد سربازان نحيف اين جبهه را در اولويت تغذيه قرار دهد تا مقاومتشان در اين جنگ دوچندان شود. شرط چهارم اين است که جناح چپ جبهه ما تکليف خود را روشن کند. در اين جنگ چه نقشي براي خود تعريف کرده است؟ قرار است با دشمن بجنگد يا در روز حادثه جاخالي دهد. در نخبگان و رسانههاي اصلاحات کمتر بويي از باور جنگ و تمرين آرايش به مشام ميخورد و گويي به جز روحاني و ظريف بقيه نگران خود در انتخابات آيندهاند. گويي ابتدا سند مجلس را ميخواهند تا بعد به جبهه اعزام شوند.
حنجره واحد از نخبگان کشور بسان توپخانه ماست. دشمن نبايد صداهاي متفاوت در مقابل خود بشنود و احساس کند در پشت جبهه ما امکان يارگيري وجود دارد.
شرط پنجم داشتن خلاقيت و ايده براي ضربه فني کردن دشمن از يک سو و اميدوار کردن ملت از سوي ديگر است. منابع کشور را چطور ميتوان در اين جنگ هزينه کرد؟ و آيا هزينه کرد اين جنگ جز در سفره اقشار آسيبپذير معنا مييابد؟ خوشبختانه ذخاير ارزي کشور بيش از 120 ميليارددلار است و اين اندوخته اگر با اولويتهاي منطقي هزينه شود سالها ميتوان در محاصره بود، اما احساس در شعب ابيطالب بودن را نداشت.
شرط ششم اين است که شبکهاي از دشمنان دشمن را در جهان همراه نماييم و ظرفيتهاي همديگر را تهاتر کنيم. ونزوئلا، کوبا، روسيه، چين، عراق و دهها کشور خاموش ديگر هستند که دلهايشان با ماست، اما از گنده لات محله بيم دارند، ميتوانيم «همکاري خاموش» با آنان را شروع و آنان را به آرايش جهاني خود اضافه نماييم. شرط هفتم اين است که ما ميدان جنگ را از ميان مردم به ميدان هستهاي بکشانيم. ما در حوزه هستهاي بايد دست به تغيير مسير و راهبرد بزنيم که معنياش سوزاندن برجام در غياب کارآمدي آن باشد. غنيسازي 20 درصد، خروج از NPT، تمرکز رسانهاي بر تبعيض هستهاي در جهان و شروع همه چرخههاي انرژي هستهاي ميتواند باخت را براي دشمني که منتظر رؤيت خفه شدن ما است به ارمغان بياورد.
شرط هشتم اين است که از بارندگي فراوان امسال حداکثر استفاده را براي توليد، اشتغال و صادرات ارزآور غيرنفتي انجام دهيم و از بحران ليبي و ونزوئلا در حوزه نفتي استفاده نماييم. توليد ايراني را ارزشي مضاعف قائل شويم و قرارگاه جنگ رواني را با مرکزيت همه نخبگان دلسوز و کارآمد ايجاد نماييم.
از دور زدن تحريم خجالت نکشيم و رودربايستي با اروپاييان را تمام کنيم. آن روز روز جشن ما خواهد بود.
عبدالله گنجي
درباره این سایت